قناتِ بازار که مَظهرِ آن از کنارِ مسجدِ جامع بوده ، حدّ اَقَل قِدمَتش به قَرنِ هشتم می رسد که در کتابِ « حَدائق الوثائق » قَناتِ کوی جِنان نامیده شده است . از تَرکیبِ این قَنات با قَناتِ کویِ تَشتنداب ( کوشک ) قَناتِ « هر دو آب » به وجود می آید .
حَکیمُ الدّین فَریُومَدی که مُعاصِرِ ابن یمین بوده در وَصفِ یکی از باغها و این قَنات نوشته است :
« ... جُمله باغی که در نُزهت ثانیِ اِرَم و در طیبِ مَغارس بی نَظیرِ عالَم است در « کشتزارِ قَصَبۀ فَریُومَد » که رَشک نَمایِ بَلَدۀ طَیِّبه بَل خِجلَت فَزایِ جَنّتِ عالیه است ، مُحَدِّدِ جِهاتِ او شَرقاً فُلان و جُمله پنجاه استاخ آب از دو کاریزِ « جِنان و تَشتَنداب » که در این قَصَبۀ مَذکوره جاری است و عبارت از آن هر دو قنات به « هر دو آب » باشد و در لطافت با کَوثَر در مُجارات آید و با فُرات در مُبارات آید ... فی آخِر رَبیع الاوّل 740 »
مَدارِ آبیاری « هر دو آب » طبقِ اَسناد و آنچه در عَمَل مُحَقَّق است به گونۀ ذیل است :

یعنی فَقَط در مَدارِ چهارم و مُقابلِ آن مَدارِ دَهُم آبِ کوشک و بازار جُدای از هم هستند البتّه دَلیل هم داشته است :
ـ اوّلاً آبِ کوشک از نَظَرِ جُغرافیای در جایی قَرار گرفته که اِمکانِ رفتن به پُشتِ مسجدِ جامِع را نداشته که زمینهای باغچه سَنگی را آبیاری کند .
ـ ثانیاً چون زمینهایِ باغچه سَنگی نزدیکِ مَظهَرِ قَناتِ بازار و زمینهایِ کوشک نزدیکِ مَظهَرِ قَناتِ کوشک بوده ، نیازِ مُبرَم به آبِ قَناتِ هَمجَوارِ خود نداشته است .
غیر از این دو مَدار ( چهارم و دهم ) آبِ قَناتِ بازار هَمپایِ آبِ کوشک بوده و تَحتِ عُنوان « هر دو آب » زَمینهایِ کشاورزی را آبیاری می کرده است .
وقتی با تَرکیبِ « هر دو آب » یک جویِ آب به وجود می آمده ، چه نیازی به اینکه دو باره آن را تَفکیک کنند ؟ اگر قَرار به تفکیکِ آن بود که از همان اَوّل ، تَرکیب نمی کردند ! وانگَهی تَفکیکِ مُجَدَّدِ آن به طورِ عادلانه نیاز به مَقسَم دارد .
همانطور که قَناتِ شَهرستان و خیرآباد در کنارِ فلکۀ امام رضا مَقسَم دارد یا قَناتِ کوشک و قَناتِ سُلطان در بالادَست مَقسَم دارد ولی در هیچ جایِ صَحرایِ هر دو آب از مَقسَم خَبَری نیست !
تقسیمِ « هر دو آب » به صورَتِ جُزئی مُشکلِ دیگری هم به وجود میآورد . تقسیمِ جُزئی یعنی اینکه در یک مَدار ، یک نَفَر بخواهد آبِ قِسمَتِ بازارِ خودش را بِفُروشد ! فَرض کنیم که فُروشنده و خَریدار برای خودشان به نَحوی مَقسَم هم دُرُست کنند باز آن مُشکِلِ گفته شده وجود دارد . آن مُشکِل چیست ؟ اِخلال در آبیاری شَریکِ آب !
فَرض کنید من که نوبتِ آبیاری ام در مَدارِ دوم و هشتم است بخواهم آبِ بازارِ نوبَتِ آبیاری ام را بِفُروشم ، من در صَحرایِ اَعلا عَینان / علی عینو آب می بَرم و خَریدار می خواهد آب را به باغِ عَرَبشاه بِبَرد . فاصِلۀ جویِ آب از جایِ باغِ عَرَبشاه تا اَعلا عَینیان حُدودِ 15 دَقیقه است .
فَرض کنیم نوبتِ آبیاریِ من ساعَتِ 9 صُبح است . اگر خَریدار دَقیقاً ساعَتِ 9 مَقسَم را باز کند 15 دَقیقه از آبَش را از دَست داده است . و اگر خَریدار 15 دَقیقه زودتر مَقسم را باز کند ، در عَمَل به شَریک آبی که من باید از او آب را بگیرم لَطمه زده است ، چون فشار و جَرَیانِ آبِ او را کَم کرده است . کُدام شما راضی هستید که در نوبتِ آبیاری شما این اِتّفاق بیفتد ؟!
یک اِتّفاقی که اُفتاده ، در زَمانی که آبِ بازار قَطع بوده ، بعضی آب از مَدارِ چهارم و دهم خَریده اند و چون آبِ بازار به اصطِلاح خُشک بوده ، مُشکلی در جا به جایی آن با مَدارِ دیگر به وجود نمی آورده ولی اکنون که آبِ بازار برقَرار شده ، مُشکل به وجود آمده ، آن مُشکل هم این است که آنها با اینکه آبِ بازار ندارند ، موقعِ آبیاری آبِ بازار هم می بَرند چون اِمکانِ قَطعِ آن نیست ! یعنی آبی که ندارند می بَرند ! یعنی حَقّ کَسِ دیگری دارد ضایِع می شود !
در زَمانی که آبِ بازار قَطع بوده ، بعضی نادانسته آبِ بازار را فُروخته اند ، یعنی مُعامِله ای رویِ کاغَذ اَنجام داده اند و مُتَوَجّه عَواقِبِ آن نبوده اند . یعنی مُتَوَجّه نبوده اند که در عَمَل اِمکانِ تَفکیکِ آن نیست .
بعضی هم که آبِ « هر دو آب » را فُروخته اند چون آن موقع آبِ بازار قَطع بوده و حالا برقَرار شده ، سوءِ استفاده می کنند که ما آبِ بازارش را نَفُروخته ایم ! و اِستدلال هم می کنند که ما نگفته ایم : « هر دو آب با فَضل آب ! » در صورتی که « فضل آب » یک توضیحِ اضافی است .
و وقتی که گفتی « هر دو آب » یعنی « هر دو آب » !
اَوّلاً همان طور که گفته شده ، « هر دو آب » فَقَط در مَدارِ چهارم و دَهُم از هم جُداست ، در مَدارهای دیگر با هم است .
حَکیمُ الدّین فَریُومَدی در قَرنِ هشتم در کتابِ حَدائِقُ الوَثائق که یک کتابِ حُقوقی است نوشته است :
قَناتِ کوی جِنان / بازار + قَناتِ کوی تَشتَنداب / کوشک = هر دو آب
وانگَهی باید به آن فرد گفت : اگر ریگی در کَفشَت نیست و منظورَت فَقَط آبِ کوشک بوده چِرا نوشته ای « هر دو آب » و چِرا تو نَنوشته ای بِدونِ فَضل آب !
یک نَفَر می تواند از 6 تَشته / فنجان آب ، 2 یا 3 تشتۀ آن را بِفُروشد ، امّا نمی تواند از 6 تشتۀ آب ، دو یا سه اینچ آن را بِفُروشَد ! چون همان طور که با مِثال توضیح داده شد عَمَلاً اِمکانپذیر نیست و می بینید که کَسانی هم که آبِ کوشکِ مَدارِ چهارم و دهم را پا به پا کرده و به مَدارِ دیگری آورده اند مُشکل به وجود آمده و باید چاره ای بیَندیشند !
تکلیفِ کَسانی که بِدونِ حُقّه و از رویِ ناآگاهی مُعامله کرده و آبِ بازار را در مَدارهایِ غیر از چهارم و دَهم فُروخته اند چیست ؟
ـ تکلیفِ مُعاملۀ باطِل است ! مُعامِله ای که مُحَقَّق نمی شود . یا مُعامله را به قیمَتِ روز برگردانند یا اِجاره اش را به قیمَتِ روز بگیرند یا ...
یک مِثالِ دیگر برای فَهمِ بهتر !
بعضی جَوانها در ابتدایِ ازدواج که اِحساساتی هستند ، یک قسمَتِ بَدَنِشان ( مَثلاً دَستِ راست یا قَلب ) را مَهرِ همسرشان می کنند ! خُب حالا که کار به جُدایی رسیده چه باید بکنند ؟ آن قِسمَتِ بَدَن را جُدا کنند یا دیۀ آن قسمَت را بگیرند ؟!
آبِ بازار و کوشک در مَدارِ چهارُم و دَهُم مثلِ دُختر و پسری هستند که هَنوز به عَقدِ هم در نیامده اند و در مَدارهای دیگر ، آبِ بازار به عَقدِ آبِ کوشک درآمده است . مَعقودۀ دیگری به عَقدِ دیگری در نمی آید !! شما چه می گویید ؟